Talk:Ali Abdo (football chairman)

Untitled edit

Someone please translate this info on him:

پسر شیخ محمد عبده اولین دادستان دوران رضاشاه بود. شیخ محمد عبده صاحب چهار فرزند پسر به نام های جلال، مهدی، حسین و علی بود. در واقع خاستگاه علی عبده، یک خانواده کاملاً مذهبی بود. جلال عبده برادر بزرگ علی عبده نماینده ایران در سازمان ملل بود و بعدها از طرف این سازمان چهار سال به عنوان حاکم گینه بیسائو انتخاب شد. علی عبده سال ها در امریکا زندگی می کرد. او با توجه به موقعیت اجتماعی خوبی که در امریکا داشت، از مزایای پاسپورت امریکایی استفاده می کرد. علی عبده در امریکا ورزش بوکس را به صورت جدی تعقیب می کرد. او به عنوان یک تبعه امریکا1 در سال 1950 و 1952 در دو وزن مختلف قهرمان بوکس واشنگتن شده بود. بعد از فعالیت ورزشی، او در سال های 1953 تا 1955 به عنوان رئیس امور ورزش ارتش امریکا در واشنگتن انتخاب شد و در سال های بعد مسوولیت فدراسیون والیبال واشنگتن را به عهده گرفت. کار تا آنجا پیش رفت که می گفتند او در ارتش امریکا در جنگ ویتنام هم شرکت کرده است، ضمن آنکه آنچه باز هم از او گفته می شود آن است که علی عبده بعد از پشت سر گذاشتن دوران کودتای 28 مرداد 1332 و استحاله تدریجی امریکا به جای انگلستان در ایران، به کشور خود بازگشت و در ایران ضمن فعالیت های مختلف تجاری و اقتصادی که داشت اقدام به تاسیس شرکت سهامی (C.R.C) کرد. خود او یکی از سهامداران عمده این شرکت بود و جالب آنکه نفراتی مثل ارتشبد محمد خاتمی و فاطمه پهلوی دختر رضاشاه از عصمت دولتشاهی هم از نفرات دیگر سهامدار بودند. محمد خاتمی فوتبالیست سابق تیم ملی و خلبان اختصاصی محمدرضا بود. او در جریان کودتای 28 مرداد خلبان شاه بود و موفقیت او در این دوران باعث شد که بعد از کودتا به سمت فرمانده نیروی هوایی برسد و از درجه سروانی به درجه ارتشبد برسد و بالاتر از همه آنکه ازدواج او با خواهر کوچکتر محمدرضا در واقع نوعی دستخوش بود، ارتشبد خاتمی بعدها در یک سانحه هوایی کشته شد و همه ساله به یاد او مسابقات فوتبالی در سطح کشور برگزار می شد. شرکت CRC تاسیسات بولینگ را بنا نهاد. بولینگی که ابتدا در منطقه اوین تشکیل شد و بعدها در محل جاده قدیم شمیران اسکان یافت (مجتمع تفریحی- ورزشی شهید چمران امروز،) که بین انتخاب این مکان بین او و آذر ابتهاج نماینده مجلس و همسر ابوالحسن ابتهاج رئیس سازمان برنامه و بودجه و رئیس کارخانجات سیمان اختلاف افتاد و عمال ابتهاج یک بار علی عبده را در خیابان با چاقو مضروب کردند، در مورد نحوه حمله عمال ابتهاج به علی عبده حکایت جالبی وجود دارد. این اتفاق در خیابان مفتح امروزی رخ داد. علی عبده توسط دو نفر مضروب می شود. ماشینی از امریکایی ها که او را می شناختند فرا می رسند و او را به اتفاق یکی از ضاربین به سوی بیمارستان می برند. در حالی که چاقو هر آن در کمر علی عبده خطر مرگ را تداعی می کرد و فشار خون عبده به چهار رسیده بود، عبده بعد از آنکه ضارب را به کلانتری هفت برد، در بیمارستان هشترودی بستری و از مرگ حتمی نجات پیدا کرد. به هرحال شرکتی که در سال 13