ستاره و یوغ Yugo y Estrella
editبنگر اين دو مظهر زندگاني را
که چه دردناک به تو ارمغان مي دهم فرزند
بنگر و بگزين
يکي يوغ است هر که آن را بپذيرد کامياب مي گردد
چونان نر گاوي رام ، در خدمت خان بر بستري از کاه گرم خواهد آرميد و قصيل فراوان خواهد يافت
و دومي رمزي است که خويشتنِ من پديد آورده است
چونان قله اي که با کوه به دنيا مي آيد و آن ستاره است که نور مي افشاند و نابود مي کند و چون در دست حاملان خود بدرخشد تباهکاران مي گريزند
آن که نور به همراه دارد هميشه تنهاست.
خوزه مارتی
Look at these two, which gives you pain, Insignias of life go and choose. This is a yoke whoever accepts it, enjoy: Makes gentle ox, and provides Service to the gentlemen, sleeping on straw Warm, rich, wide and oats. This, oh mystery to me born What was the summit of the mountain This, that shines and kills, is a star: Since water light, sinners Who are fleeing the leads, and in life, What a monster of crime charged, Anyone who carries light stays alone.
نگذارید شاخه زیتون از دستم بر زمین افتد. سخنرانی تاریخی یاسر عرفات در سازمان ملل (۱۳ نوامبر ۱۹۷۴)
"مدل استانداردِ" فیزیک ذرّات ، قصهای ناتمام
گلهای صحرائی را همیشه رایحه ای دل انگیز است. یادی از روشنک (گوینده برنامه گلها)
«طرح عظیمِ» استیفن هاوکینگ - خدا، وِل مُعطل است !
همه عمربرندارم سر از این خمار مستی. آیا خدا نیز، با «نرینه غاصب» کنار آمده است؟
سلام بر دکتر علی جوان . لیزر گازی، میتوانست سال ۱۹۳۰ اختراع شده باشد
گفتگو با شادی Разговор со счастьем اثر « دِربه نِو» ترانه سرای مشهور شوروی
ادیت پیاف، گُنجِشَکَکِ اَشی مَشی
عاقبت، از ما غُبار مانَد، «گاست» و «هایزر» و «گوادلوپ»، آن «آلاچیقِ کنارِ دریا»
ما قربانیانی هستیم که جامۀ جلاد پوشیدهایم (به یاد محمود درویش)
«اشترن» و «ایرگون» در «دیر یاسین»
«مِهبانگ» BIG BANG و بزرگترین آزمایشِ علمیِ تاریخِ بشرّیت
کهس نهڵێ کورد مردوه، کورد زیندوه/ سرود زیبای ای رقیب
«حاج محمد شانهچی» بخشی از تاریخ معاصر ایران بود.
آنچه غمناک است عمیق نیست،آنچه عمیق است غمناک است
انتشار اسناد قتلعام کاتین چراغ حقيقت در طوفان کشمکش ها نخواهد مُرد
کاتین، استالین، «ورِاگ نارُودا»
قرقیزستان و، پدیده «خستگی پنهان»
شب، هاوانا میرقصد... «کامیلو سيئن فوئه گوس» یکی از معماران انقلاب کوبا
گويای حکايتی ست آن شمع خموش خودکشی «منصور خاکسار»
شعر «مارتین نیمولر» وقتی مرا گرفتند، صدای احدی در نیآمد.
دکتر جلال صمیمی، کاشف سرچشمه های پرتو گاما در هاله ی کهکشان
در بلوچستان بلوچی بود نامش دادشاه...
آیا « عبدالمالک ریگی »، جا پای « دادشاه » میگذارد؟
طفلِ جان و شیرِ شیطان به یاد «دکتر محمد رضا عاملی تهرانی»
روز عشاق و «عشق خرمگس» ! (ای عشق همه بهانه از توست...)
از دیکته « وُرسای »، تا زد و بند در « مونیخ »
مهندس بازرگان و کتاب «سیر تحول قرآن» (با خدا و خرافات هر جنایت و فریبی ممکن است)
از دار دنیا یک زن حلال داشتیم، آن را هم آقای خمینی حرام کرد!
راستی کمان در کژی است. آیتالله منتظری، خون دو فروهر و «قاعده درأ»
آیت الله منتظری بی شیله پیله است، امّا...«اعدام نامه» و، آن «اسیرکُشیِ ظالمانه» جای تأمّل دارد.
دادگاه نورنبرگ و «اسیرُکشی» سال ۶۷ (همراه با دو فیلم کوتاه)
چهره سازان اين َسرای ُدرشت / رنگدان ها گرفته اند به کف
یادی از دکتر غلامحسین مصاحب و فرزند ِ شریفش دایره المعارف
بگو مگو با شادی Разговор со счастьем / اثر « َدر ِبه ِنه وا » ترانه سرای مشهور شوروی
سیاست پدر و مادر ندارد (جمهوری خواهان اسپانیا و ، غربِ دوچهرهِ کاسبکار)
بی خيال ِ سياست، عشق را عشق است ! ( به پيشواز چهارده فوريه و روز عُشاق)
زد و َبند در مونیخ ( با فیلمی کوتاه و صدای چيمبرلين )
اگر صدّام، به «کاسترو» گوش کرده بود...
در تاریخ و فرهنگ اسلامی «نقد» غریبه است ــ یادی از «شهید جاوید»
پوک ترين گردو نيز دوست دارد بشکنندش... سفره هفت سین در هتل اموات
جسدها بر خاک ماند و ایده ها بر پا ــ ( کمون پاریس ، اربعین حسینی و طرح یک سئوال)
استاد علی تجویدی هم رفت...راستی مرگ چیست ؟
کاریکاتورها ، و « اجتهاد در اصول »
باید َسر به َسر خدای صبور و غیور هم گذاشت ! (همراه با ۶ کاریکاتور روزنامه دانمارکی از پیامبر اسلام)
بیست و دو بهمن ۵۷ و « پیمان ننگین ترکمانچای »
از «محمد» نیز باید «راززدائی» کرد امّا...
میم آزاد ، و « گل باغ آشنائی »
برخيز، اي داغ لعنتخورده ــ سرود انترناسيونال (اذان محرومان)
به جاي لعنت به تاريکي، شمعي بر افروز
«سیبویه» بود فاضل، از کوشش او، تو را چه حاصل؟
ايشالا وقتي مياي ايران، شترت پنچر بشه
عرفات خوب است امّا خوب مساوی با عرفات نیست همراه با سخنرانی رهبر فلسطین در سازمان ملل
پشت فتواي خميني و قتل عام سال 67
دکتر سروش و «فقهِ فرسوده صفوی»
مسیح ِ باز مصلوب - یادی از الله قلی جهانگیری ، آن جان شیفته
ای کاش من هم یک دائی جان ناپلئون بودم!
چرا واقعيت را به دلخواه خويش آب و تاب می دهیم ؟
دلير باش و فهم خويش را به خدمت بگير . شعار عصر روشنگری
هر که سوار است بیرحمانه می تازد.
روز جهاني کودک، «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي»
عشق داغي ست که تا مرگ نيايد نرود
من نويسنده « در کوی دوست » هستم ولی او نوشته من نیست
اذان مؤذن زاده اردبيلي تا هميشه مي ماند
سوگ سياوش، شاهرخ مسکوب را نوشت
باید در همه چیز با شک اسلوبی چون و چرا کرد
غبار بشوی، ز چهره خود، بهار رسید
عباس شهریاری ، آن مرد هزار چهره